بعد از صعودهاي چند زمستاني و دسته پنجه نرم كردن با برف و يخ و كولاك ، در زمستان دلم هواي هوايي بهاري به سرش زد.دلم خواست كه افق را نه از بلنداي رفيع قله ها بلكه از دامن دشت ها به تماشا بنشينم. خواستم كه طلوع و غروب زيباي خورشيد را نه  از رفيع كوهي بلند بلكه از جايي به نظاره بنشينم كه چون سفره اي باز بدون هيچ عارضه اي ببينم.

بنابراين تصميم گرفتم كه سر به بيابان بگذارم ، آن هم با تجربه اي ديگر. اينبار تصميم گرفتم كه با دوچرخه طي طريق بكنم.

قصدم اين بود كه وارد مسيري تاريخي بشوم ، مسيري كه در دنياي قديم جايگاه ويژه اي داشت. جاده ي ابريشم.

مسيري كه قصد عبور از آنجا را داشتم در منطقه حفاظت شده پارك ملي كوير قرار داشت پس بنابراين نياز به اخذ مجوز از سازمان حفاظت از محيط زيست استان سمنان را داشت. بعد از انجام كليه مراحل اخذ مجوز و پس از صدور مجوز در روز يكشنبه و با هماهنگي با دو تن از دوستانم كه از آنها درخواست كرده بودم بعنوان پشتيبان مرا همراهي كنند روز دوشنبه صبح ساعت 30/6 به سمت گرمسار حركت خود را آغاز كرديم. صبحانه را در ايوانكي خورده و ادامه مسير داديم . هوا ابري و باران هم بصورت نامتناوب مي باريد و من تا رسيدن به روستاي كوشك درغرق در اين انديشه  بودم كه آيا مي توانم با وجود شروع اين بارش از كوير بگذرم يا نه.  وقتي به گرمسار رسيديم وارد بلواري شديم كه ما را به روستاي كوشك و از آنجا به دكل علي آباد مي رساند.

پس از رسيدن به دكل علي آباد (ابتداي مسير ورود به كوير) دوچرخه را آماده كرده و بعد از نوشيدن نسكافه و تعويض لباس هايم سفر خود را آغاز كردم.

در اين مسير من از شرق كوير و پس از دور زدن درياچه نمك و عبور از كنار رمل ها به ديگر سوي آن (غرب) از مرنجاب خارج خواهم شد.

نم باران و خاك نم زده و عطر آن و وزيدن بادي خنك مرا هرچه بيشتر به ركاب زدن تشويق مي كرد.بعد از گذر از كنار دو باغچه و پيمودن چند كيلومتري كم كم كوير شكل خود را به رخ مي كشيد.تقريبا  8 كيلومتر بعد از دكل جاده سنگفرش خودنمايي مي كرد. اين جاده در زمان شاه عباس صفوي جهت آسايش و تردد كاروانيان ساخته شد.جاده سنگفرش از وسط منطقه اي باتلاقي مي گذرد كه در فصل زمستان بسيار خطرناك بوده و همواره كاروانيان در گذر از اين مسير با خطر در گل ماندگي روبرو بودند.كف اين قسمت نرم و سطح آن را نمك سفيدي پوشانده و شكل آن بصورت پف كرده مي باشد. جاده سنگفرش شاهكار راهسازي ايرانيان در عصر صفويه مي باشد.طول اين جاده نزديك به 35كيلومتر مي باشد.

 در دور دست ها سياه كوه ديده مي شد و ديگر تا چشم كار مي كرد باتلاق بود و ديگر هيچ. افقي باز بدون هيچگونه عارضه اي  انسان ساخت.

در ادامه مسير از رودخانه خشك عبور كردم و بعد از طي 7 كيلومتر به رودخانه شور رسيدم كه بقاياي كمي از پل سياه در كنار آن باقيمانده بود كمي كنار شور توقف كردم و بعد بدون مشكلي به مسير خود ادامه دادم.

در اين فضا وقتي تنفس مي كني شوري هوا را در دهان و ريه هاي خود احساس مي كني و اين خود تجربه اي نو براي من بود.

به مسير خود به سمت جنوب غربي ادامه مي دهم ، جاده اي كه در آن ركاب مي زنم داراي پستي و بلندي هاي ريزي بود كه تو گويي دارند بدنت را رنده مي كنند.به گردنه اي رسيدم و مسير رو به پايين ادامه پيدا مي كرد .از آن بالا ديدم كه زمين كاملا خيس و باتلاقي است پس به همين خاطر تا آنجا كه در توانم بود با قدرت هر چه تمامتر ركاب زدم تا سرعتم را به حداكثر ممكن برسانم تا از آن منطقه عبور كنم. بعد از وارد شدن به منطقه ي پر از گل چسبنده و عبور تقريبي 20 متر از مسير چرخ هايم كاملا در گل فرو رفت و با ضرب زيادي به زمين خوردم .با مشكل دوچرخه ام را از گل و لاي بيرون آوردم و آن را بر دوش انداختم و با سختي و سر خوردن فراوان خودم را به ابتداي مسير رساندم و صبر كردم دوستان پشتيبانم  به من برسند.بعد از سوار كردن دوچرخه ام برروي باربند شروع به زودودن گل و لاي چسبنده كرديم ، هيچ نقطه اي از گل در امان نمانده بود و ما در نهايت با تميز كردن بخش خودروي دوچرخه و چرخ ها و همينطور ترمزها و سپس عبور از بخش گلي با اتومبيل مجددا دوچرخه را بر زمين سفت گذاشته و به حركت خود به سمت قصر بهرام ادامه دادم.

منطقه اي كه در آن در گل ماندم رودخانه گلو نام داشت كه در ايام قديم پل سفيد برروي آن احداث شده بود. اينطور كه در كتب نقل شده است پل سفيد داراي هفت دهنه بوده كه باقيمانده بقاياي آن پل نشانگر عظمت آن در دوران رونق خود مي باشد.

5/7 كيلومتر بعد از رودخانه گلو به سه راهي رسيدم كه يك مسير به سمت شرق پاسگاه محيط باني ملك آباد و ديگري به سمت غرب پاسگاه مباركيه و ديگر مسير به  سمت جنوب  پاسگاه و قصر بهرام مسيري كه مي بايست ادامه مي دادم . اين مسير  وارد گردنه اي مي شد كه بسيار زيبا بود و از ميان كوه هايي مي گذشت كه مرا به ياد جعبه ي مداد رنگي مي انداخت. اشكالي زيبا و منحصر به فرد از كوه ها.بعد از عبور از اين گردنه پرشيب و صخره اي به سراشيبي رسيدم كه بعد از عبور از آن ابتدا پاسگاه محيط باني قصر بهرام را در سمت راست خود بر بلنداي تپه ي ديدم و بعد از آن با عبور از گردنه اي ديگر قصر بهرام در دل كوير دل ربايي مي كرد.از دكل علي آباد تا قصر بهرام 48 كيلومتر مسافت را ركاب زده بودم.

بعد از رسيدن به قصر بهرام به محيط باني رفتم و بعد از احوالپرسي با محيط بان خوش برخورد و مهربان آنجا از وي درخواست كردم كه درب كاروانسراي قصر بهرام را باز كند تا شب را در آنجا  با دوستان همراه به صبح برسانيم.

شبي آرام  را با غوغاي ستارگان در شاه نشين قصر به صبح رسانديم.شبي كاملا مشرقي.

سه شنبه 11/12/1394: قبل از طلوع خورشيد از خواب برخواستم وبراي تماشاي طلوع خورشيد به بيرون قصر رفتم.لحظه ي با شكوهي بود.

همراهانم را بيدار كردم و پس از جمع كردن وسايل و صرف صبحانه و همچنين خداحافظي با محيط بان مهربان به مسير خود ادامه دادم. مسير يك سربالايي بود كه آن هم در آنوقت از صبح با بدني كوفته كمي آزار دهنده بود به همين دليل با دنده اي سبك و كاملا آهسته پيش مي رفتم تا كمي بدنم گرم شود.بعد از حدود 5/2 كيلومتر به كاروانسراي عين الرشيد رسيدم كه با يك توقف كوتاه و بازديدي سريع از آن به مسير خود به سمت حوض قيلوقه ادامه دادم.در مورد اين كاروانسرا همينقدر اشاره كنم كه مربوط به عصر صفوي بوده و ساختار اصلي آن از آجر است و داراي نقشه اي مربع شكل و به صورت چهار ايواني با اتاق هايي در اطراف آن ساخته شده كه گويا بخاطر مسئله آب هرگز مورد استفاده قرار نگرفت (چشمه بالا دست آن كه هم اكنون آبشخور حيوانات منطقه است) داراي آبي شور و تلخ مزه است و به همين دليل شاه عباس فرمان ساخت قصر بهرام را صادر كرد كه آب آن از چشمه اي بنام چشمه شاهي كه از سياه كوه سرچشمه مي گيرد تامين مي شد.

باز هم سربالايي با شيبي بسيار تند و نفس گير، در نهايت به بالاترين نقطه مي رسم و از آنجا به بعد با سرعت بسيار زياد به سمت پائين  حركت مي كنم. در اينجا اختلاف سطح زمين كاملا مشهود است.

مسير در بستر رودخانه اي شني خشك به سمت درياي نمك ادامه پيدا مي كند و از ميان تپه هايي زيبا عبور مي كند.بعد از مدتي از اين رودخانه خشك بيرون آمده و در كنار تپه ها ارتفاع مي گيرم و بعد از گذر از گردنه اي با چشم اندازي زيبا روبرو مي شوم . در سمت راستم كوهاي فرسايش يافته ي بسيار زيبا كه در آن سبزي گياهان با رنگ كوه ها در تضاد هستند خود نمايي مي كنند و از سمت ديگر بر بلنداي همان رودخانه ي خشكي كه حال بر بالاي آن ايستاده ام منظره ي درياي نمك دل فريبي مي كند. در اينجا به ياد جمله ي زيباي آلفونس گابريل افتادم كه گفته بود " كوير كسي را كه يكبار گرفتار افسونش شود ديگر هرگز رها نخواهد كرد" افتادم.

                                                                                                              به راستي كه كوير داراي مناظري زيبا و شگفت انگيزيست كه در هيچ جاي ديگر نمي توان ديد.

به راه خود ادامه مي دهم تا به حوض قيلوقه مي رسم. اين آب انبار در اين فضاي خشك حكم ادامه حيات و زندگي  را دارد، خوشبختانه  بخاطر بارش هاي خوب امسال آب انبار پر از آب بود كه از اين آب حيوانات منطقه استفاده مي كنند.

در فاصله چند متري از آب انبار بنايي كوچك توسط سازمان محيط زيست ساخته شده كه جهت اتراق محيط بانان از آن استفاده مي شود كه البته كسي در آنجا نبود.در زمان هاي گذشته مرسوم بود كه افراد متمول و  خيرخواه اقدام به ساخت آب انبار در مسيرهاي كاروان رو  مي كردند و بسياري از آنها هم كه الان در كوير مركزي ايران پابرجا هستند به نام خود شخص باني ناميده مي شوند.

حوض قيلوقه بسيار هوشمندانه در مسير سيلاب ها ساخته شده است.

 

بعد از استراحتي كوتاه به سمت جنوب شرقي ادامه مسير مي دهم .در سمت شمال و شمال شرقي ابرها با آسمان بازيشان گرفته بود و در حال حركت به سوي درياي بزرگ نمك بودند و بادي خنك صورتم را نوازش مي كرد،  كم كم شكل كوه ها تغيير پيدا مي كند و كوير زيبا جلوه اي ديگر از زيبائيهاي خود را به رخ مي كشد تا نظاره گر را هر چه بيشتر افسون كند.هر چه بيشتر به سمت جنوب حركت مي كنم از ارتفاع كوه ها كم شده و از من فاصله مي گيرند و درياي بزرگ نمك در سمت راست مسير حركت من قراردارد.در افق سراب كوه سفيد آب در مقابل ديدگانم پايكوبي مي كند.

كوه ها ديگر ناپديد شده اند و من در دشتي بزرگ قرار گرفته ام كه يك سوي آن درياي بزرگ نمك و ديگر سويش هيچ.

جاده ابريشم مرا به سمت جنوب غربي هدايت مي كند .حال ديگر شبه كوه سفيد آب بزرگ تر شده در اين برهوت كه آدمي تصور مي كند هيچ جنبنده اي ياراي زيستن را ندارد به ناگهان گله اي جبير زيبا با سرعت بسيار و در مقابل ديدگان ناباور من رم مي كنند و در افق گم مي شوند. چه صحنه ي زيبايي. صحنه اي كه ديدنش شايد براي كمتر كسي امكانپذير باشد  .

حال ديگر به كوه هاي منطقه سفيد آب نزديك شده ام و جاده با شيبي ملايم به تنگه اي نزديك مي شود. دوباره تپه هاي بزرگ خودنمايي ميكنند و من وارد تنگه اي بسيار زيبا مي شوم و ارتفاع مي گيرم. در اينجا هم سه نيروي قاهر طبيعت يعني باد و آب و آفتاب دست به كار فرسايش شده و مناظري بديع را خلق كرده بودند.بعد از گذر از اين تنگه ي زيبا  مجددا به سمت پايين سرازير شده و از فاصله اي نه چندان دور از كنار كاروانسراي متروكه سفيد آب گذر كرده و در جهت غرب و در بلنداي تپه اي پاسگاه محيط باني سفيد آب چون دژي استوار كه از كوير و حيات وحش بي رمقش پاسداري مي كند خود نمايي مي كند ، پس بدان سو رفتم تا دمي زير سايه درخت اكاليپتوس بياسايم.از اين بالا چشم اندازي زيبا بر روي كاروانسرا و كوه تپه هايي كه از بين آنها بيرون آمده بودم داشتم.بعد از مدت كوتاهي نيز دوستانم به من ملحق شدند.

بعد از كمي استراحت و به دليل كمبود وقت بصورت سرپايي غذايي كنسروي خورده و در جهت غرب به مسير ادامه دادم.

مسيري بسيار بد و دشوار ، مسيري پراز شيار و مسيل هايي به عمق 20 تا 50 سانتي متر. حركت به كندي انجام مي گرفت و به غروب آفتاب نزديك تر مي شدم. از محيط باني سفيد آب تا رمل هاي مرنجاب  نزديك به 30 كيلومتر راه در پيش رو داشتم و به همين دليل با تمام توانم در اين مسير پر چالش ركاب مي زدم.

 مجددا در سمت جنوب ،  كوه هاي صخره اي  زيبا يي با اشكالي زيبا شروع به خودنمايي كردند و هر چه پيش مي رفتم به من نزديكتر مي شدند.آنچنان شكل  اين كوه ها براي صخره نوردي اغوا كننده بود كه حدي براي آن تصور نبود. زاويه تابش خورشيد به 45 درجه رسيده بود و نوري بس زيبا بر روي كوه ها پخش مي كرد و منظره اي دلفريب را بوجود آورده بود. 

با تمام توان به  را ه خود ادامه مي دادم، شوري هوا را در اين منطقه بيش از پيش در دهان و ريه هايم احساس مي كردم. تشنه ام شده بود اما نمي توانستم در آن جاده پر تلاطم و با آن سرعت فرمان را رها كنم تا كاور محافظ  دهاني كمل بك را باز كنم . خورشيد هم گويا سرعت غروبش را با سرعت من هماهنگ كرده بود ، بعد از دو روز چشمم به ديدن  اولين شتر اين حيوان نجيب و پر توان در كنار درياي بزرگ نمك روشن شد كه داشت عبور مرا نظاره مي كرد. نمي دانم با ديدن من  نزد خود چه فكري مي كرد!!!

هر چه زاويه خورشيد با زمين كمتر مي شد نور و رنگ كوه ها زيباتر مي شدند.

در نهايت در  واپسين دقايق غروب خورشيد خود را به رمل ها(بند ريگ) رساندم و مكاني ماسب را انتخاب كردم تا كمپ خود را برقرار نمايم. ابرهاي زيبايي غرب را پوشانده بود.

شب هنگام در تخيل خود صداي جرس كاروانيان را مي شنيدم كه از اصفهان بدين سو روان گشته و حال مي خواهند چون ما اطراق نمايند. صداي هي هي كاروان سالار كه ميخواهد شترهايش را در يك نقطه گرد هم جمع نمايد . با اين خيالات با تني خسته بخوابي عميق فرو رفتم.

چهارشنبه 12/12/1394

صبح زود از خواب بيدار شدم و بر بالاي بلندترين رمل رفتم و از آنجا به تماشاي طلوع دل انگيز خورشيد نشستم. ماسه ها بسيار خنك بودند و قدم زدن بر روي آنها با پاي پرهنه حسي خوشايند را به آدمي منتقل مي كند. بعد از حض بصري كه بردم به چادرم برگشته و دوستانم را بيدار كردم و بعد از جمع آوري لوازم و نوشيدن ليواني چاي و نسكافه به دل درياي نمك زدم و به سمت چاه دست كن حركت كردم.از نقطه اي كه شب كمپ زده بوديم تا چاه دست كن 16 كيلومتر مسافت طي شد.اين مسير از داخل دريا نمك و از كنار رمل ها گذر كرده تا به چاه دست كن برسد.

بعد عبور از ميان درياي نمك به چاه دستكن رسيدم . اب اين چاه با اينكه در بالا دست درياي نمك قرار گرفته اما قابل شرب و بسيار زلال است .

امروز نيز آسمان در دل خود ابرهاي كومولوس زيبايي را جاي داده بود كه صحنه هاي بديعي را خلق كرده بودند و صحنه دائم در حال تغيير بود.

در دور دست شبه كاروانسراي مرنجاب خود نمايي مي كرد و اين نشاني بود از پايان سفر من. تقريبا 5/4 كيلومتر تا پايان سفرم فاصله در پيش بود.پس بدان سو رهسپار شدم

كاروانسراي مرنجاب نيز به دستور شاه عباس ساخته شد و داراي مساحتي برابر با 3500 متر مربع با 29 حجره مي باشد و ارتفاع آن از سطح دريا 842 متر(ارتفاع اعلام شده جي پي اس) مي باشد.اين كاروانسرا كه در حاشيه درياي نمك و در كنار قنات مرنجاب كه داراي آب شيرين و استخري بزرگ مي باشد ساخته شده است .علت ساخت اين كاروانسرا را چنين گفته اند كه شاه عباس صفوي با وجود ايجاد كاروانسراها و قلعه هاي متعدد در سراسر كشور ، در اين منطقه تاسيسات دفاعي تعبيه نكرده بود، چون تا آن زمان دشمنان به خاطر درياي نمك و گسترده كوير ، از اين سوي به پايتخت هجوم نبرده بودند .حمله ازبم ها و افغان ها از طريق درياي نمك به كاشان كه تا اصفهان پيش رفتند ، شاه عباس را به صرافت انداخت تا در سال 1012 قمري سريعا يك پايگاه نظامي در اين منظقه ايجاد كند و جلوي تهديد را بگيرد.بالاي كاروانسرا به شكل سنگرهاي ديده باني است و ذكر شده كه هميشه 500 سرباز مسلح در قلعه حضور داشتند و امنيت عبور كالا از چين به اروپا و بالعكس را در اين منطقه تامين مي كردند.كاروانسراي مرنجاب بازسازي شده و در حال حاضر حجره هاي كوچك را از قرار شبي يكصد هزار تومان و شاه نشين را شبي يكصد و پنجاه هزار تومان در اختيار گردشگران قرار مي دهد.فاصله كاروانسرا تا آران و بيدگل 50 كيلومتر مي باشد.

بعد از بازديد از كاروانسرا تصميم گرفتيم مجددا براي صرف نهار به كنار چاه دستكن برگرديم و بعد از دو روز يك نهار درست و حسابي بخوريم. پس بدان سو رهسپار شديم .

بعد از صرف نهار و كمي استراحت مشغول جمع آوري وسايل شديم و من تصميم گرفتم كه تا آران و بيدگل ركاب بزنم .

بعد از عبور از كنار كاروانسراي مرنجانب و خداحافظي با آن در مسير آران و بيدگل ركاب زدم ، آنان كه  رفتند مي دانند اين مسير به دليل تردد كاميون هاي معدن نمك بسيار پر چاله و مواج مي باشد. در مسير به گله اي از شترها برخورد كردم كه نظاره گر عبور من بودند .

بعد از 31 كيلومتر ركاب زدن به سمت آران و بيدگل با عبور كاميوني از كنارم آنچنان خاكي به پا شد كه ديدم را خيلي كم كرد و بعد از آن هم دو ماشين حامل گردشگر به سمت مرنجانب در حركت بودند كه آنان نيز تو گويي جاده مال ايشان هست و با سرعتي ديوانه وار در حركت بودند . با وضعيتي كه پيش آمده بود تصميم گرفتم صبر كنم تا دوستانم به من برسند و سفرم را در همين نقطه اي كه بودم به پايان برسانم.

وقت وداع با كوير فرا رسيده بود.آخرين روز و آخرين ساعت همواره فرا مي رسد.كاش مي شد بيشتر اينجا باشم ، اما خداحافظ كوه ها و دره ها، خداحافظ طلوع و غروب زيبا  و خداحافظ جاذبه هاي ناگفتني.چقدر همه چيز زود تمام مي شود.........

 مسير طي شده : 214 كيلومتر.

توصيه ها:

چنانچه قصد سفر از اين مسير را داريد پيشنهاد مي كنم كه در صورت امكان با پشتيبان برويد و آب و مواد غذايي به همراه داشته باشيد.

چنانچه آمادگي بدني لازم و همچنين تجربه كافي در دوچرخه سواري  را داريد اقدام به اين سفر نماييد.ركاب زدن در مسيرهاي خاكي ، شني و ماسه اي و سنگي و گلي  با مسيرهاي آسفالت بسيار متفاوت است.

آنتن موبايل از دكل علي آباد تا چاه دستكن قطع مي باشد.

تيوپ اضافه ، لوازم پنچر گيري ، تلمبه و سيم دنده و ترمز اضافي و جي پي اس با باتري اضافي  حتما به همراه داشته باشيد.

چنانچه فقط با دوچرخه قصد عبور داريد حتما آب به اندازه كافي به همراه داشته باشيد.

سفر خود را تا كاروانسراي مرنجاب ادامه داده و از آنجا به بعد را با پشتيبان هماهنگ كنيد چون عبور بي ملاحظه اتومبيل ها خاك به هوا بلند كرده كه باعث ناراحتي ريوي مي شود.

چنانچه سوالي داشتيد و كمكي از دست من ساخته بود مي توانيد با تلگرام من به شماره 09011060099 در ارتباط باشيد.

كروكي مسير طي شده :